ترجمه متن درس پنجم عربی پایه یازدهم تجربی و ریاضی

اَلْکِذْبُ مِفتاحٌ لِکُلِّ شَرٍّ.
دروغ کلید برای هر پلیدی ( بدی) است

جاءَ رَجُلٌ إلَی رَسولِ اللّٰهِ (ص) فَقالَ:
معنی: مردی نزد پیامبر خدا آمد و گفت:
عَلِّمْنی خُلُقاً یَجْمَعُ لی خَیْرَ الدُّنیا وَ الْآخِرَهِ. فَقالَ (ص): لاتَکْذِبْ.
معنی: اخلاقی را به من یاد بده که خیر دنیا و آخرت را برایم جمع کند. حضرت فرمودند: دروغ نگو.

وَ قالَ الْإمامُ عَلیٌّ (ع):
معنی: و امام علی فرموده‌اند:
خَیرُ إخوانِکَ مَنْ دَعاکَ إلیٰ صِدْقِ الْمَقالِ بِصِدْقِ مَقالِهِ،
معنی: بهترین برادران (یاران) تو کسی است که با راستگویی‌اش تو را به راستگویی فرا بخواند (دعوت کند)
وَ نَدَبَکَ إلَی أَفضَلِ الْأَعمالِ بِحُسنِ أَعمالِهِ.
معنی: و تو را با خوبی رفتارش به برترین کارها فرا بخواند.

إذَنْ فَکُنْ صادِقاً مَعَ نَفْسِکَ وَ مَعَ الْآخَرینَ فی الْحَیاهِ،
معنی: بنابر این در زندگی ، با خودت و دیگرا راستگو باش
وَ لا تَهْرُبْ مِنَ الوْاقِع أَبَداً،
معنی: و هرگز از واقعیت فرار نکن
فَإنْ هَرَبْتَ مِنَ الْواقِعِ فَسَوْفَ تُواجِهُ مَشاکِلَ وَ صُعوباتٍ کَثیرَهً،
معنی: زیرا اگر از واقعیت فرار کنی، با مشکلات و سختی‌های بسیاری روبه رو خواهی شد
وَ تُضْطَرُّ إلیٰ الْکِذْبِ عِدَّهَ مَرّاتٍ،
معنی: و چندین بار ناگزیر به دروغ گفتن می‌شوی
وَ بَعدَ ذٰلِکَ یَتَبَیَّنُ کِذْبُکَ لِلْآخَرینَ،
معنی: و پس از آن دروغت برای دیگران آشکار می‌شود
فَتَفْشَلُ فی حَیاتِکَ.
معنی: و پدر زندگی‌ات شکست می‌خوری

وَ هٰذِهِ قِصَّهٌ قَصیرَهٌ تُبَیِّنُ لَکَ نَتیجَهَ الْکِذْبِ:
معنی: و این داستانی کوتاه است که نتیجۀ دروغ گفتن را برایت آشکار می‌کند:

قَرَّرَ أَربَعَهُ طُلّابٍ أَن یَغیبوا عَنِ الِامْتِحانِ فَاتَّصَلوا بِالْأُستاذِ هاتِفیّاً وَ قالوا لَهُ:
معنی: چهار دانشجو قرار گذاشتند که از جلسۀ امتحان حاظر نشوند. پس با استاد تماس تلفنی گرفتند و به او گفتند:
أَحَدُ إطاراتِ سَیّارَتِنَا انْفَجَرَ، وَ لَیسَ لَنا إطارٌ احْتیاطیٌّ، وَلا توجَدُ سَیارَهٌ تَنقُلُنا إلَی الْجامِعَهِ.
معنی: یکی از چرخ‌های خودروِ ما ترکیده است و چرخ یدکی نداریم و خودرویی نیست که ما را به دانشگاه ببرد.
وَ نَحنُ الْآنَ فی الطَّریقِ بَعیدونَ عَنِ الْجامِعَهِ، وَ لَنْ نَستَطیعَ الْحُضورَ فی الِامْتِحانِ فی الْوَقتِ الْمُحَدَّدِ.
معنی: و ما اکنون در راه، دور از دانشگاه هستیم و نخواهیم توانست در زمان مشخّص شده در امتحان حاضر شویم.

وافَقَ الْأُستاذُ أَنْ یُؤَجِّلَ لَهُمُ الِامْتِحانَ لِمُدَّهِ أُسبوعٍ واحِدٍ، فَفَرِحَ الطُّلّابُ بِذٰلِکَ؛
معنی: استاد موافقت کرد که امتحان را برایشان یک هفته به تأخیر بیندازد و دانشجویان به همین خاطر خوشحال شدند؛

لِأَنَّ خُطَّتَهُم لِتَأجیلِ الِامْتِحانِ نَجَحَتْ.
معنی: زیرا نقشۀ آنها برای به تأخیر انداختن امتحان موفّق شد.

فی الْأُسبوعِ التّالی حَضَروا لِلِامْتِحانِ فی الْوَقتِ الْمُحَدَّدِ،
معنی: در هفتۀ بعد در زمان مشخّص شده برای امتحان حاضر شدند
وَ طَلَبَ الْأُستاذُ مِنهُم أَن یَجْلِسوا فی قاعَهِ الِامْتِحانِ،
معنی: و استاد از آنها خواست که هر یک در گوشه‌ای از سالن امتحان بنشینند،
ثُمَّ وَزَّعَ عَلَیهِم أَوراقَ الِامْتِحانِ.
معنی: سپس برگه‌های امتحان را میان آنها پخش کرد.
لَمّا نَظَروا إلَی الْأَسئِلَهِ، تَعَجَّبوا لِأَنَّها کانَتْ هٰکَذا:
معنی: وقتی که به پرسش‌ها نگاه کردند، تعجب کردند زیرا سؤالات این گونه بودند:

۱- لِماذَا انْفَجَرَ الْطارُ؟
معنی: چرا تایر ترکید؟

۲- أَیُّ إطارٍ مِنْ سَیّارَتِکُمُ انْفَجَرَ؟
معنی: کدام تایر خودروی شما ترکید؟

۳- فی أَیِّ طَریقٍ وَقَعَ هٰذَا الْحادِثُ؟
معنی: در چه جاده‌ای این اتّفاق افتاد؟

۴- ما هوَ تَرتیبُ جُلوسِکُم فِی السَّیّارَهِ؟
معنی: ترتیب نشستن شما در خودرو چطور بود؟

۵- کَیفَ اسْتَطَعْتُم أَن تَحِلّوا مُشکِلَتَکُم؟
معنی: چطور توانستید که مشکلتان را حل کنید؟

۶- کَم کانَتِ السّاعَهُ عِندَ انْفِجارِ الْإطارِ؟
معنی: هنگام ترکیدن تایر ساعت چند بود؟

۷- مَنْ کانَ مِنکُم یَسوقُ السَّیّارَهَ فی ذٰلِکَ الْوَقتِ؟
معنی: چه کسی از شما در آن هنگام با خودرو رانندگی می‌کرد؟

۸- هَل تَضْمَنُ أَن یُجیبَ أَصدِقاؤُکَ مِثْلَ إجابَتِکَ؟
معنی: آیا ضمانت می‌کنی که دوستانت مثل خودت پاسخ دهند؟

۱۰- خَجِلَ الطُّلّابُ وَ نَدِموا وَاعْتَذَروا مِن فِعْلِهِم،
معنی: دانشجویان شرمنده و پشیمان شدند و از کارشان پوزش خواستند،
نَصَحَهُمُ الْأُستاذُ وَ قالَ:
معنی: استاد، آنها را نصیحت کرد و گفت:
مَنْ یَکذِبْ لا یَنْجَحْ.
معنی: هرکس دروغ بگوید موفّق نمی‌شود.
عاهَدَ الطُّلّابُ أُستاذَهُم عَلَی أَن لا یَکْذِبوا،
معنی: دانشجویان به استادشان قول دادند که دروغ نگویند
وَ قالوا لَهُ نادِمینَ: تَعَلَّمْنا دَرساً لَنْ نَنْساهُ أَبَداً.
معنی: و با پشیمانی به او گفتند: درسی را یاد گرفتیم که هرگز آن را فراموش نخواهیم کرد.

المعجم :

أَجَّلَ: به تأخیر انداخت (مضارع: یُؤَجِّلُ / مصدر: تَأجیل)= أَخَّرَ

ساقَ: رانندگی کرد (مضارع: یَسوقُ)

قَرَّرَ: قرار گذاشت (مضارع: یُقَرِّرُ)

اِضْطَرَّ: ناگزیر کرد (مضارع: یَضْطَرُّ)
تُضْطَرُّ: ناگزیر می‌شوی

صُعوبَه: سختی ≠ سُهولَه

کُنْ: باش

إطار: تایر، چارچوب

ضَمِنَ: ضمانت کرد (مضارع: یَضْمَنُ)

لَنْ: حرف نشانۀ آیندۀ منفی

إطارٌ احْتیاطیّ: چرخ یدکی

عاهَدَ: پیمان بست (مضارع: یُعاهِدُ)

مُحَدَّد: مشخّص شده

تَبَیَّنَ: آشکار شد (مضارع: یَتَبَیَّنُ)

عِدَّه: چند

مَقال: گفتار = قَوْل، کَلام

خُطَّه: نقشه، برنامه «جمع: خُطَط»

فَشِلَ: شکست خورد (مضارع: یَفشَلُ)

نَدَبَ: فرا خواند (مضارع: یَنْدُبُ)

زاویَه: گوشه «جمع: زَوایا»

واجَهَ: روبه رو شد (مضارع: یُواجِهُ)

وَزَّعَ: پخش کرد (مضارع: یُوَزِّعُ)

نوشته شده توسط دکتر همت دادرس در جمعه ۱۵ دی ۱۴۰۲ |